خانه عناوین مطالب تماس با من

چشمانِ یک لال

چشمانِ یک لال

برچسب‌ها

BoJack Horseman

آرشیو


Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • چوب تو دم و دستگاه تحتانیِ عنوان. 23 اسفند 1397 02:20
    عفونت دستگاه تنفسی فوقانی‌ بابامو درآورده. چون نگفتم مگه؟ سیستم ایمنی بدنم (اگه چیزی ازش مونده باشه) تاب سرماخوردگی رو هم نداره. جوری وامیده انگار سرطانی چیزی افتاده به جونش. اولش که انگار کارد انداختن گلو رو جر دادن. قورت دادن آب دهن خودِ پاشیدن نمک و اسید روی زخمه. بعدشم که هی عین چی درد روی درد. انقد که بعد دو سه...
  • ان بوهِ خلاء 3 اسفند 1397 22:17
    ممکن نیست بتونی کاری بکنی باهاش. با خودت. نگاش کن. شبیهِ یه نامه‌ی قدیمی‌ه. نامه‌ای که یه آدم به شدت نامهم برای یکی از اعضای نامهم‌تر خونواده‌ش نوشته. فقط میشه نگاش کرد. نامه رو. تو رو. سرسری خوندش و بعدم بدون سوال گذاشتش کنار.
  • [ بدون عنوان ] 27 بهمن 1397 19:51
    Listen to Nature
  • بهش نگفتم ولی. 23 بهمن 1397 00:07
    چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردوترین قیافه‌ی دنیا رو داره
  • که زنده‌ش رفته و گی‌ش مونده. 10 بهمن 1397 13:42
    ما تا جای ممکن خودمون و بقیه رو نسابیدیم. ماکارونی رو برای ذرتاش خوردیم و زندگی رو برای تایم بی‌نهایت اندک بیرون از گهش کردیم. شکمو بودیم و تُخم. تُخم نداشتیم.
  • همون درَون این یور اُون شّّّّت. 9 بهمن 1397 00:48
    تغییر مشهودم کم‌تر غر زدنمه. دیگه تهش به مریم گفتم کیرم تو این زندگی و تو اون جیب جلویی‌ه دنبال فندک گشتم. برگشتنی تحلیلای راننده تاکسیو گوش دادم و از کنار اونی که نزدیکای میدون فاطمی همیشه بساط لیف و چیزای دیگه‌ش پهنه تندتر رد شدم. رو صندلیای مترو اگه جا گیرم اومد نشستم و درد گرفتم سطحاً و عمیقاً. سرمو تکون دادم که...
  • [ بدون عنوان ] 5 بهمن 1397 18:59
    And death is just a breath away But so is life Saying this, but knowing not Which scares the most
  • [ بدون عنوان ] 5 بهمن 1397 17:21
    شدی دو سه خط خونده نشده تو صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ها. چندتا شماره‌ی قطعه و ردیف.
  • [ بدون عنوان ] 29 دی 1397 14:07
    از آخرین بازدمِ بی‌دم تا حفره‌ی بعدی.
  • [ بدون عنوان ] 20 دی 1397 03:19
    چون‌که همه‌ش یادت میره جلوتر هیچی منتظرت نیست.
  • [ بدون عنوان ] 17 دی 1397 10:57
    « بهتر که بگریزیم بر چنگک خاموشی جاوید لب را بیاویزیم از آن‌چه رفت و رفت از آن‌چه ماند و ماند بهتر بپرهیزیم »
  • جای خالیِ این ماه. 17 دی 1397 00:39
    نگاهم خشک شد رو صفحه‌ی گوشی. کلمه نداشتم. رفتم تو کانتکت لیست. زدم رو اسمش و خشکم زد باز. باید زنگ بزنم؟ باید چیزی بگم؟ چیزی دارم که بگم؟ نه. زنگ نزدم چون که دوستاش و بقیه هستن حتماً.. چون که من اگه حسابم بشم بقیه‌ی دورم. بقیه‌ی پرت.. اصن وسط این غم بزرگ چه اهمیتی داره اون بقیه‌ی دور چیزی بگه یا نه؟ اون دی‏وث فقط باید...
  • از رسیدن‌ها 14 دی 1397 08:47
    اون دو دقیقه‌ی استثناییِ بعد از بیدار شدن که تقریبا هیچی یادت نیست و تنها نیازت دستشویی رفتن و شاشیدنه.
  • [ بدون عنوان ] 12 دی 1397 03:09
    بعد یادش میاد که به اون روز هفته کُلی غم بدهکاره.
  • چون‌که ناثینگز سِیف ون ایت goes تو وِیست. 11 دی 1397 20:15
    بهش میگم شل کن بره. می‌خنده. ولی اینو نگفتم که بخنده. می‌دونی چیه؟ باید عادت کرد به بعضی چیزا. به این‌که مثلا اون آدم معمولی‌ه‌ای. انقدر معمولی که می‌دونی طرف بعد از این که به هفت‌نفر گفته بریم فلان‌جا و هیشکی حاضر نشده بره باهاش، تو به عنوان نفر هشتُم و البته آخر بگی آره قربونت برم. یه ربع دیگه جلو در خونتونم.. چون...
  • [ بدون عنوان ] 9 دی 1397 12:17
    ماتحتِ گشاد و زخمی‌مو برداشتم رفتم آخرین حضورمو زدم و برگشتم به همون حالت قبلی. می‌خوام تا آخر فرجه‌ها تو همین حالت بمونم و برای تنوعِ بعدش مشروط شم این ترمو.
  • [ بدون عنوان ] 29 آذر 1397 06:12
    هنر تقلا نکردن. مهارت دست و پا نزدن. لزوم غرق شدن.
  • ولی تو کارت نباشه. تیک می تو د فنتسی دریک 17 آذر 1397 01:55
    اسم نداره حالم. شبیه هیچی هم نیست. یه بخشیش گیر کرده تو ثانیه‌های تقریباً رو به آخر تیک آس تو د فنتسی.. یه بخش دیگه‌ش تو کلمه‌های بکت. وسطای آنّیمبل. هر دو سه ساعت یه بار از خودم می‌پرسم داری چه غلطی می‌کنی؟ و هیچی ندارم بگم در جواب. پامیشم میرم تو تراس سیگار می‌کشم.. میرم سر یخچال یه چی می‌خورم مزه دهنم عوض شه و میام...
  • [ بدون عنوان ] 8 آذر 1397 14:06
    - دلم می‌خواد همه واحدامو حذف کنم + خودمو. خودمو
  • لاسکده‌ی اج. روحِ مرا خورده است. 20 آبان 1397 00:07
    اومدم بگم یه کلاس داریم به اسم "موسیقی و فرهنگ" که متاسفانه باز هم مثل باقی واحدای درسی رشته‌مون فقط اسماً و از دور قشنگه و برم به منتال بریک دونِ شبانه‌م برسم.
  • [ بدون عنوان ] 16 آبان 1397 09:58
    هیچوقت یاد نگرفتم و قرار هم نیست یاد بگیرم که چه تعارفی رو تو چه شرایطی باید تیکه پاره کرد. همینه که همیشه با تشدید روی "ق" فقط قربونتون میرم.
  • ال‌تی‌ام‌ناپذیری به اندازه‌ی کافی. 10 آبان 1397 03:04
    دارم با عجز تو آینه.. با اشک ریختنش وقتی که قضیه جدی میشه.. با خنده‌های مزخرف و الکی‌ش.. با تظاهرکردنش به کسی که نیست.. دارم با همه چیزش کنار میام وُ این کنار اومدن هیچ از نفرتم کم نمی‌کنه.
  • [ بدون عنوان ] 9 آبان 1397 19:58
    - شما راهکارت چیه؟ - در سطح دانشکده؟ میشه فرار کرد فقط از دانشکده.
  • او را به خود بسپاریدش. 7 آبان 1397 21:36
    ولی نه واقعا.. انقدرام ترسناک نیست. آخه امروز بعد کلاسِ صبح که مریم رفت، بُرد نشوندم رو صندلی پشتی.. طرف آفتابی‌ش که سردم نشه و دقیقه‌های باقی‌مونده تا کلاس بعدی رو به تعداد سیگارای داخل پاکت تقسیم کرد که بتونم اون تایمو بگذرونم.. سرگرمم کرد و نذاشت کسخلم در بره.. یا همین نیم ساعت پیش مثلا. دستشو تا آرنج کرد تو حلقم....
  • درز نو اسکیپ. جاست کَونتلِس میستیکس 6 آبان 1397 22:48
    جایِ بود شد گشت گردیدِ ش درد می‌کرد وُ از فرط ملال گریه هم نمی‌تونست بکنه.
  • [ بدون عنوان ] 22 مهر 1397 18:07
    من با حروف اضافه مشکل دارم. با حرف اضافه زدن.
  • پـ"ـیـ"ـوسیدن. 21 مهر 1397 21:28
    از شنبه‌ و شیش روز بعدش متنفرم.
  • بُوجک سخن از زبان ما می‌گوید: 20 مهر 1397 22:08
    I spent a lot of time with the real me and believe me, nobody's gonna love that guy.
  • اگزیستنس راست 18 مهر 1397 21:33
    لحظه‌ی مطمئن شدن آدما (نسبت؟) به بودنت کنارشون لحظه‌ی شروع محو شدنت از زندگیشون‌ه.
  • [ بدون عنوان ] 11 مهر 1397 22:44
    بهش گفتم که از دو سالِ بعد و رفتنش می‌ترسم.. پرسید چرا.. ازین چراها که جواب نمی‌خواد، یعنی نباید بترسی.. یعنی بیخود می‌ترسی.. بعدم گفت عادت می‌کنه آدم.. قانع شدم. آره بابا چند ساله یاد گرفتم زود قانع شم و دهن کثافتمو ببندم.
  • 374
  • 1
  • ...
  • 9
  • صفحه 10
  • 11
  • 12
  • 13