کلا متوجه نیست. نمی‌بینه هربار سر هر ماجرایی تخم اکستراهامونو می‌بندیم که سریع‌تر بگذره فقط. که من یاد سوسکای بزرگ اتاقِ خونه‌ی همدان نیفتم. الکی اصرار داره به فراموش کردن بدیهیات. عادت کرده به منطقِ من‌درآوردیِ خودش و هی انتظارمو از دنیا و آدماش میاره پایین‌تر.