جز حادثه هرگز طلبم کس نکند

احتمالا باید در همین نقطه از زندگی با این رباعی رودکی مواجه می‌شدم. که به یاد بیارم چند سالی میشه سهم بزرگ و شیرینی دارم از تنهایی.

لاک سکرین یکی که یه کم جلوتر از من نشسته یه "صبر" سفید بزرگه. 

بخوابیم شاید بهتر بشه. بهتر نشه فردا می‌شه. فردا بشه یه روز کم‌تر می‌شه به هرحال.

واقعا ولی جدای همه‌ی این‌ چیزهای کاملا بدیهی که به دست اومده، چیزهای عمیقی رو از دست داده‌ام انگار. 

از روابط بی‌معنی خسته‌ام. بیشتر از آدم‌هایی که تلاش می‌کنن این‌جور روابط رو نگه دارن. مثالش همین دختره که تمام حرفاش یه جو ارزش نداره. فقط سرک می‌کشه که از یاد بقیه نره.