یه مدته طفره میرم از این‌که بنویسم چقدر احساس می‌کنم این رابطه‌ی دوستی چندین و چند ساله برام سنگین تموم شده. چند ماهه با سکوتی که می‌دونم قرار نیست از طرف هیچ‌کدوممون شکسته بشه خودم رو قانع کردم که همه‌ی چیزی رو که باید بدونم، می‌دونم و دیگه لازم نیست در موردش فکر کنم. اما هر چند وقت یه بار چراهای بیشتری می‌آد سراغم  و برام جالبه که بعد از این‌همه ماه هنوز در موردش با تراپیستم حرف نزدم. چون مشخصاً نمی‌خوام بپذیرم یه همچین مسئله‌ای بهم ضربه زده. حتی همین الان هم نزدیک یک ساعته دارم با کیبرد ور میرم و انگشتم بعد از نوشتن هر جمله میره روی بک‌اسپیس.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد