گر نه کوری مولانا جان بین که چگونه به GA می‌رویم.

از کمر به بالا با ریخت و قیافه‌ی معقول نشستم و منتظرم مشکل سامانه حل بشه. داشتم فکر می‌کردم حالا که دیگه رسماً کرونا دست از سر کچلمون برداشته، زندگی تازه یادش افتاده کلاس آنلاین بندازه تو دامنم و امکان این‌که فقط لاگین بشم  و بخوابم هم ازم گرفته. از صبح که بیدار شدم هفتصد بار ایمیلم رو چک کردم و یادم افتاد خیلی وقته نوتیفیکیشنش کار نمی‌کنه. به جای ثانیه‌ای ریفرش کردن رفتم پایین‌تر و دیدم ای بابا نامه‌ای رو که دو سال پیش برای تولد پارسالم نوشته بودم از دست دادم. حرف خاصی نزده بودم اما شاید اگر همون روز می‌خوندم می‌تونستم جور دیگه‌ای باهاش ارتباط برقرار کنم. و انگار همه‌چیز همین‌طوری مثل خوندن کلمه‌های همین نامه غریبه برام، کهنه و بیات. وقتی به موقع به اتفاق‌های زندگی اهمیت ندی تهش میشه همین آشی که الان تو کاسه‌ته قربون ریختت. یا چیزی که نیست. وسط تایپ کردن همینا ایمیلی که باید به دستم می‌رسید، رسید و هیچی. بگم آشی که تو کاسه‌م نیست مناسب‌تره. حداقل فعلاً. کلاس هم کنسل شد و پنج ساعته باسن مبارکمو تکون ندادم و می‌دونم به محض اولین تکون خودمو رسوندم به یخچال و انواع مواد غذایی رو نیست و نابود کردم. فلذا تنها کار ی که الان ازم برمی‌آد اینه که باید کاملاً آگاهانه برم سمت کمد لباس و راه فرار دیگه‌ای رو از این کثافتی که امیدوارم موقتی باشه، انتخاب کنم. و اجازه بدید برای پایان دادن به این چرک‌نبشته به نقل قولی از اریک کارتمن اشاره کنم که فرمود:

"Namaste. It means "Fuck you, I have anxiety

نظرات 1 + ارسال نظر
Morgana 29 اردیبهشت 1401 ساعت 22:23

Namaste too.

پارسال توی دفترم نوشتم:"خودم می‌دونم آخرش یه روز دم در ایمیلم جون می‌دم." :))

الان هم دارم آهنگ بالات رو گوش می‌دم و به عنوان هدیه‌ای از جانب تو در نظرش می‌گیرم. با یاد گرمی از گذشته.

به قول گوین (خواهرم) بیا بوسی بوسی‌ت کنم :*)

واقعاً همینه. بیا برگردیم به ایمیل حداقل یه کم فشار اونور کم شه. :))

عه چقدر خوب که گوشش دادی.
خلاصه انگار
Dark, dark tales on the road again

بیا موری جون :** با گوین بیا

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد