هر طور نگاه می‌کنم به این می‌رسم که باید به دنبال شکل متفاوتی از تغییر بگردم. مسیری که آدم‌ها در شرایط دیگه‌ای تونستن طی کنن برای من با شرایطی که با اطمینان نسبتا خوبی می‌تونم بگم فرق زیادی با اکثر آدم‌ها داره، جوابگو نیست. اما بعد به خودم می‌آم و می‌بینم با فاصله‌ی زیاد از نقطه‌ی شروع همون چیزی که فقط تصور می‌کنم نمی‌تونم از پسش بربیام ایستادم و دارم ناله می‌کنم. اما داستان نه اینه، نه اون. داستان اینه که من فقط نمی‌خوام سینه سپر کنم و حرف بزنم از چیزی که شاید هر روز دارم تجربه می‌کنم و قدیمی‌ترین آدم‌های زندگیم هم تصوری ازش نداشته باشن. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد