بیشتر از بیست و چهار ساعته چشمامو باز می‌کنم، گریه می‌کنم و دوباره می‌خوابم. گاهی هم صدای بارون و رد شدن آدم‌ها تو راهرو و باز و بسته شدن درها بیدارم می‌کنن. سه روزه جز آت و آشغال غذا نخوردم. انتظار نداشتم انقدر بیام پایین. و امیدوارم توش گیر نکنم.
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد