میز رو برگردوندم سر جای اولش. امروز فهمیدم یکی از آدمایی که خیلی دوستش دارم داره میره ایتالیا. همه‌ی بدنم کوفته‌است، عین دو سه روز اول. اول چی؟  درختا رو که باد تکون میده یه جز نیو ایج توی ذهنم پلی میشه و شک ندارم دارم یه فیلم کوتاه خوب می‌بینم. کاش آدم‌ها بفهمن که فلرت نامناسب، زدن نداره و برن همون چیزی رو که بیشتر مواقع مورد عنایت قرار می‌دن رو بزنن به خیال کم‌تر شدن اضطرابشون. هیچی به اندازه‌ی موسیقی خوب به کثافت روزمره عمق نمیده. قوی گنگ از امروز حیوون محبوب منه و من واقعا دلقک بامزه‌ای هستم.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد