These open doors

تو سال‌های سیاه تحصیل، یه جاهایی هم انگار از دستشون در می‌رفت و یه چیزایی یادمون می‌دادن گاهی. شرط می‌بندم همه‌ از معلم فیزیک و ریاضی دبیرستانشون حداقل یه بار شنیدن که «تا وقتی سوال رو دقیق و کامل نفهمیدی نرو سراغ فرمول‌های حفظی و سیاه کردن جای جواب. سوال رو چند بار بخون ببین چی میگه.» این‌کارو می‌کردیم؟ من که نه. سریع عین این سگ‌گزیده‌ها عدد و اطلاعات سوال رو به زور با حالت جا کن جا کن  تو فرمول فرو می‌کردم و هیچ‌وقت هم به جواب نمی‌رسیدم یا اگر هم تهش یه چیزی به دست می‌اومد، اون عدد تو گزینه‌ها نبود. حالا اجازه بدید الان که چست و چابک‌تر از گذشته گوز رو می‌بندم به شقیقه اینو بهتون بگم: هفته‌ی پیش دیسکاور ویکلی یه ترک نوستالژیک رو دقیقاً وقتی دو دستی بهم تقدیم کرد که درگیر چرای بیهوده‌ای شده بودم که هرچی بیشتر بهش فکر می‌کردم کمتر سردرمی‌آوردم که چرا واقعاً. از این‌ور هم موبی گیر داده بود که:

why does my heart feel so bad?

why does my soul feel so bad?

گفتم حالا که دور هم‌ایم بشینم به اینم فکر کنم. اول این‌طوری بودم که گه خوردی، کی می‌گه؟ خیلی هم اوضاع خوبه. بعد یه کم که تکرار شد، فکر کردم حالا شاید my heart does  ولی soul برام غریبه‌ست. یکی دو روز بعد: گریه. دیدم که نه جدی انگار they both do.  روز بعدش: خب چرا؟ دیروز: نمی‌دونم. just let them feel. امروز: قر ریز گردن. و می‌خوام این‌ یکی رو به عنوان جواب قبول کنم. چرای قبلی هم حل شد. چون دنبال دلیل گشتن در جا زدنه و فرقی با فرو کردن اطلاعات سوال توی فرمول بی‌ربط نداره. سر همین تکتم جون سوال رو چند بار بخون ببین چی میگه، همون موقع که گرفتی چی می‌خواد بهت بگه ولش کن بره، جواب همون‌جاست.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد