دلم می‌خواد از تاول خونی سر انگشتم یه راهی باز کنم بره.

همه‌اش. 

با من سر سکوت کل نندازید.

نزدیک یکی دو ماهه دقیقا دارم روی نقطه‌ی تقابل تمام چیزهای متضاد زندگی می‌کنم.

و فکر می‌کنم اون چیزی که بهش دچار شدم همینه : خنثی شدن تمامی احساسات و اتفاقات متضاد موجود در اثر برخورد شدید باهم.

و این نقطه هم مثل همه‌ی نقاط دیگه‌ی این گه‌سرا داره حالمو بهم می‌زنه.

نه ممنون

من همین‌جوری راحتم.

همین‌جوری که بودم همیشه.

پاره و حال بهم‌زن.

خانمان برانداز‌ترین اپیزود

- Is it terrifying?

- No. I don't think so. It's the way it is, you know. Everything must come to an end. The drip finally stops.

- See you on the other side.

- Oh Bojack. No. There is no other side. This is it.