حالا که تنها فرصت صبر کردن با مریضی نصیبم می‌شه باید بگم که اصلا نمی‌دونم چطور قراره از پس‌فردا برگردم به روتین کار. و چطور تظاهر کنم که به همه‌چیز شک نکردم. یا چطور به بقیه توضیح بدم که درد کشیدن می‌تونه چه مهلت خوبی باشه برای امید پیدا کردن به گشایش. 

از ساعت ۸ تا همین چند دقیقه‌ی پیش در حال کار کردن بودم. رضایت دارم؟ عمیقا. قراره همین‌طور بمونه؟ امکان نداره.

باز دور دایره‌ی قبلی خزیدی، و در ادامه هم چاره‌ای جز این نداری.

Kill all your scarlings before they kill you

آهنگ درست. آدم درست. کافی.

امشب ظاهرا همه‌چیز بیرون از من چند پله بالاتر از اندازه‌ی تحملم ایستاده.