خیلی ساده‌ست. فقط باید بپذیری که اهمیتی نداری

در مستی برانید. ممنون

حالا دیگه می‌تونم با خیال راحت ناراحت باشم.

اصلا نیستم این زندگیو.

دلم یه غم اصیل می‌خواد. چیزی که نتونم ازش دربیام. چیزی که نتونن ازش درم بیارن.

چیزی که باعث بشه برن. همه برن.

که خودم بمونم و اون.

یه‌سری عکس برفی لابه‌لای این آت و آشغالای قدیمی خورد به چشمم و یه صدایی گوشه‌ی ذهنم مدام داره تکرار می‌کنه که: اگه زمستون برسه. اگه زمستون برسه. اگه زمستون برسه