“ But what matter whether I was born or not, have lived or not, am dead or merely dying. I shall go on doing as I have always done, not knowing what it is I do, nor who I am, nor where I am, nor if I am.” 

صبر چیزی‌ه که از بودن با آدما نصیبم شده. صبر می‌کنم تا جوابمو بدن. صبر می‌کنم تا برسن. صبر می‌کنم تا برن.

در همه‌ی موارد هم به عبث

به روان‌کننده‌ی جان نیاز دارم.

مرگی چیزی

همه‌شو می‌شه بدی یکی دیگه استفاده کنه

« ای ستاره‌ی عظیم و فروافتاده‌ی غربی

ای سایه‌های شب

ای شب افسرده‌ی رشک‌آلود

ای‌ستاره‌ی بزرگی که پنهان شده‌ای

ای تیرگی انبوهی که ستاره را پنهان می‌کنی

ای دست‌های ستم‌کاری که توانم را می‌گیری

ای روح بی‌پناه من

ای ابر پرخشونت گرداگرد من که روح مرا آزاد نخواهی کرد »